گفتنی ها کم نیست
گفتنی ها کم نیست، من و تو کم گفتیم
مثلِ هذیانِ دمِ مرگ، از آغاز چنین در هم و بر هم گفتیم
دیدنی ها کم نیست، من و تو کم دیدیم
بی سبب از پاییز، جایِ میلادِ اقاقی ها را پرسیدیم
چیدنی ها کم نیست، من و تو کم چیدیم
وقتِ گل دادنِ عشق، رویِ دار قالی
بی سبب حتی پرتابِ گلِ سرخی را ترسیدیم
خواندنی ها کم نیست، من و تو کم خواندیم
من و تو ساده ترین شعرِ سرودن را در معبر باد، با دهانی بسته واماندیم
من و تو کم بودیم
ما به اندازه ی ما، می بینیم
ما به اندازه ی ما، می چینیم
ما به اندازه ی ما، می روییم
ما به اندازه ی ما، می گوییم
من وتو حق داریم، که به اندازه ی ما هم شده با هم باشیم
گفتنی ها کم نیست...
+ نوشته شده در یکشنبه سیزدهم آبان ۱۳۹۷ ساعت 21:36 توسط باران
|
کسی هرگز نمی داند چه سازی می زند فردا،